امروز روز میلاد امام رضا(ع) است. امامی که دل آدم با شنیدن نامش ( مثل کبوترای حرمش ) به هواش پر می کشه. حس و حال آدم تو صحن "گوهرشاد "و "آزادی" و کنار "پنجره فولاد" با هیچ چیز قابل قیاس نیست. آرامش پس از راز و نیاز و درد دل با این امام عزیز لذتی غیر قابل توصیفه. شعف و شادی مسیر رفت و ناراحتی برگشتن از مشهدالرضا را همه تجربه کرده ایم و همه درانتظار مجال بعدی برای زیارتش هستیم.
حالا این غزل زیبا را از "مژگان عباسلو" بخونید:
هر روز در سكوت خيابان دوردست
روي رديف نازكي از سيم مينشست
وقتي كبوتران حرم چرخ ميزدند
يك بغض كهنه توي گلو داشت…ميشكست
ابري سپيد از سر گلدسته ميپريد:
جمع كبوتران خوشآواز خودپرست
آنها كه فكر دانه و آبند و اين حرم
جايي كه هرچقدر بخواهند دانه هست
آنها براي حاجتشان بال ميزنند
حتا يكي به عشق تو آيا پريده است؟
رعدي زد آسمان و ترك خورد ناگهان
از غصه كلاغ، كلاغي كه سخت مست…
ابر سپيد چرخ زد و تكهپاره شد
هرجا كبوتري به زمين رفت و بال بست
باران گرفت - بغض خدا هم شكسته بود
تنها كلاغ روي همان ارتفاع پست،
آهسته گفت: من كه كبوتر نميشوم
اما دلم به ديدن گلدستهات خوشست
این هم لینک یادداشت رضا کیانیان عزیز که بچه مشهد و همشهری امام رضاست.
عیدتون مبارک! وعده دیدار بارگاه امام هشتم ، صحن گوهر شاد.
هر کی زودتر قسمتش شد، التماس دعا!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر