تیر ۱۰، ۱۳۸۹

آويشن قشنگ نيست

تنها در 47 صفحه وبا 6 داستان كوتاهِ به هم پيوسته غرق ادبيات ناب وخاطرات بچه هاي يك كوچه از
كوچه هاي كرمانشاه مي شويد. بچه هاي دوران جنگ كه حالا هريك سرازجايي درآورده اند و حالا در حال واگويه خاطراتشان هستند . يكي هشت سال وسه ماه است كه مرده ، يكي در حال مرگ در مرز كرواسي است با گلوله اي در پهلو و يكي شوهر كرده و....
خواندن كوچكترين مجموعه داستان اين روزها با نثر روان ، سالم و جذاب حامد اسماعيليون، در يك نشست ميسر است و لذتش تا روزها با شماست . اگردلتان هم براي قلم اين نويسنده جوان - كه نديد با او دوست شده ام و مي دانم با اولين ديدار دوستاني صميمي خواهيم شد- تنگ شد به وبلاگش به نام (( گم شده در بزرگراه)) سر بزنيد ، از يادداشت ها و داستانك هاي كوتاهش لذت ببريد و با او بيشتر آشنا شويد .
فقط براي خالي نبودن عريضه چند خط ابتدايي داستان را بخوانيد .
((از مرگ من هشت سال مي گذرد، هشت سال و سه ماه. بارها به اين مرگ، لحظه احتضار و انعكاس وحشت در چشم هايم انديشيده ام. مي دانم كه به آن سختي ها هم كه مي گفتند نبوده.اجل معلق كه اين حرف ها را ندارد. يك تكه سنگ گرانيتي لبه پهن كه از طبقه پانزدهم چسبش را ول مي دهد يا يك دانه برنج دم نكشيده سبوس دار كه بي هوا مي جهد ته حلق هم همين كار را مي كنند، گيرم با جان دادني متفاوت. ممكن است كسي اين وسط جيغ و ويغي هم بكند كه بالكل در زنده ماندن آدم تاثيري ندارد.مال ما يكي كه عربده و زاري هم نداشت. ))

اگر ترغيب شديد! مي توانيد اين كتاب را كه نشر ثالث منتشر كرده است به مبلغ 1000 تومان بخريد و به ديگران هم خواندنش را توصيه كنيد.

هیچ نظری موجود نیست: