جزیره شاتر
حالا ديگه با خيال راحت ميشه(( اسكورسيزي)) را بزرگترين كارگردان زنده سينماي جهان ناميد. كارگرداني كه با ديدن فيلم هاي او مي توان سينما را فهميد و ياد گرفت و به ديگران آموخت.
اين بار استاد دست به توليد فيلمي بر مبناي رويا و خيال ( توهم) زده است .فيلمي پيچيده و معمايي، سرشار از تصورات ،خواب ها و روياهايي كه شخصيت اول داستان با بازي هنرپيشه محبوب اين سال هاي استاد ، لئوناردو دي كاپريو ، در طي فيلم با آن ها درگير است.
دي كاپريو در اين فيلم مانند همكاري هاي ديگرش با اسكورسيزي درخشان و فوق العاده ظاهر شده. نقش بسيار سنگين و پيچيده اي كه بازي در آن از عهده كمتر هنرپيشه اي ساخته است.
تصاوير خارق العاده و زيبايي كه در اين فيلم مي بينيد همه نشان از توانايي ها و هنرمندي اين استاد بلامنازع سينماست. تلفيق رويا و واقعيت ، خلق صحنه هاي بديع و همه وهمه فيلمي ديدني آفريده كه ديدنش براي هر علاقه مند به سينما ضروري است.
موضوع فيلم آن قدر جذاب هست كه شما را تا پايان همراه كند . و براي اين كه از لذت ديدن فيلم چيزي كم نشود از قصه آن در اين جا چيزي نمي آورم .
من جزيره شاتر را فيلمي در مذمت خشونت مي دانم هر چند سكانس پاياني فيلم(كه استثنايي و فوق العاده است) موضوع قصه را عوض مي كند .اما مي توان فيلم را بدون اين سكانس نيز تصور كرد و از آن برداشت هاي سياسي و انساني و روانشناختي كرد (كه شايد استاد با زيركي اين كار را كرده باشد؟)يا حداقل نمي توان وجود چنين جزيره اي را بطور قطع انكار كرد. البته حالا يك فيلم دو منظوره داريم و اين هم از تواناييهاي خالق فيلم هاي چون گاو خشگين ، تنگه وحشت ، كازينو ، مردگان ، دارو دسته نيويوركي ، راننده تاكسي و..... است.
اما ديالوگ شاهكار فيلم ديالوگ آخر فيلم است :
(( كدوم يكي بهتره ؟ مثل يه هيولا زندگي كردن يا مثل يه آدم خوب مردن؟ ))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر