شهریور ۱۳، ۱۳۸۹

نوستالژي

داشتم به اين فكر مي كردم كه تو همين چند سال چه چيزايي را فراموش كرديم و از دست داديم بدون اين كه رفتنشون را متوجه شده باشيم.
اما اگه خاطراتشون يادمون بياد اونوقت " نوستالژي" يا به قول جلال آل احمد همون " غم غربت" سراغمون مياد.
با اينكه مي دونم خيلي زيادند چندتاش را مي نويسم تا ياد آوري بشند:



- زنگ زدن با تلفن عمومي با سكه و حتي با كارت تلفن. واستادن تو صف تلفن و با سكه زدن به شيشه كيوسك و گفتن كه : آقا تلفن عموميه!
- بليت خريدن و بليت دادن به راننده اتوبوس و دنبال پول خرد و بليت گشتن تو جيب هاي خالي. دنبال يه مسافر گشتن كه بليت اضافه داشته باشه .
- نوارهاي كاست و گير كردن و پيچيدن نوار ها و چرخوندنشون با خودكار و پاره شدنشون و ضبط كردن صد باره آهنگهاي جديد روي آهنگهاي قديمي.
- باز كردن در خونه روي مهمون بدون اف اف ، رفتن تا دم در و تعليق در اين فاصله و گفتن كيه؟  باز كردن در و شوكه شدن.
- باز كردن در( يا همون درب) پاركينگ با دست (بدون ريموت) رفتن بيرون و پياده شدن و بستن در پاركينگ و دوباره راه افتادن .
- گچ و تخته سياه و سبز، گچي شدن دست و لباس ها .
- از همه مهم تر گل كوچيك تو كوچه با دروازه هايي كه از دو تا آجر ساخته شده بود و آخري ها پول جمع كردن براي ساختن دروازه با ميلگرد .
- روزايي كه موبايل وsms توجيهي براي نديدن دوستان نبود و تا در خونه رفيق و آشنا مير فتيم تا حالش و بپرسيم و چشم تو چشم باهاش حرف بزنيم و تو بدترين شرايط يك sms خنده دار نمي فرستاديم و يا دريافت نمي كرديم . مثلا تو بهشت زهرايي و خاك سپاري همسايه است يهو رفيق قديميت كه شنگوله يه جك برات sms مي كنه!
- تلفن هاي ثابت تو خونه كه بايد براي صحبت باهاش تا جلوي پاهاش مي اومدي و همونجا وا ميستادي تا حرفت تموم شه و از تلفن بي سيم و موبايل خبري نبود.
- حمام عمومي و نمره و صداي بلند صاحب حموم كه ميگفت: خخخخشك و نوبت و خاطره لنگ و روشور.
- سنگ هاي داغ نون سنگك و دستهاي بچگي و كمك گرفتن از سكه هاي يه تومني و دو تومني براي جدا كردن سنگ هاي داغ از جان نون سنگك.
- نوار VHS ، بخاري نفتي ، تلويزيون سياه و سفيد و...............

يادش بخير!!

۱ نظر:

مرضیه گفت...

پاک کن های خودکار !
(یک سر آبی یک سر قرمز)
که نتیجه استفاده ازش در نهایت پاره شدن دفترامون بود!!!