مهر ۱۱، ۱۳۸۹

خرافات و جام جهاني*

خرافات و اوهام و تبعيت از آن، تيغي است دولبه ، همانطور كه روي خوش آن مي تواند اعتماد بنفس بدهد – هر چند كاذب- و در پيشروي موثر باشد، روي بد آن مي تواند باعث عقب گرد و عقب ماندگي و ترس و ترديد و آنگاه شكست شود.
اگر تصور كنيم "تاس" كه امكان دارد روي شش (6) خود را به ما نشان دهد و ما را خوشحال كند ، نمي تواند روي يك (1 )خود را نشانمان دهد ،‌ خطا كرده ايم.
وقتي حركت و تلاش خود را منوط به انتخاب و حركت يك " اختاپوس" يا يك "تاس " و يا يك" سكه" نماييم يعني يك اتفاق، و تمام تلاشهايمان با انتخاب بختكي و شانس برابري كند آنگاه باور مي كنيم كه هرچه اختاپوس بگويد آن مي شود و ديگر تلاش ما اين وسط بيهوده است و مي شود آنچه بايد بشود !
" اختاپوس خرافات و توهمات " يا همان اتكاء به شانس و قرعه در جام جهاني بلايي بر سر تيم درجه يك آلمان آورد و اين تيغ دولبه همانطور كه در مواردي تيغ تاكتيك و تلاش بي حد و حصر آلمان ها را بُرنده تر مي كرد.در لحظه اي – آن هم لحظه اي حساس- برعكس عمل كرد و تمام تلاش هاي اين تيم را بي ثمر كرد - اين است نتيجه تكيه بر باد!-
از ابتداي آن بازي مهم (آلمان- اسپانيا ) آن تيم جوان و پرشور و قدرتمند خود را بازنده مي دانست ، چون اختاپوس گفته بود.!
اما اعتقاد به خرافه و داشتن توهم در شكلي خطرناك تر در اين ميان از يكي از صاحب منصبان كشور بروز داده شد و آن اين بود كه " حذف انگليس و پيروزي هاي ابتدايي برزيل نتيجه راي مثبت و منفي آن ها به قطعنامه سازمان ملل بوده است" .
اين خرافه و توهم كه در عرصه اجتماع و سياست است و از شخصي صاحب منصب و متولي صادر شده است فاجعه آميز و مخرب است. شايد در جام جهاني وجود يك خرافه چندان عجيب نباشد اما چنين مسايل و باور هايي در عرصه سياست و ديپلماسي بيشتر به خواب مي ماند تا واقعيت !.


* اين مطلب را بعد جام جهاني نوشتم اما فرصت نشد كه بشه! اما مثل اينكه خرافات دست بردار ما نيست. گفتم از اين مطلب شروع كنم تا باز هم در اين رابطه بنويسم.

هیچ نظری موجود نیست: