يك موضوعي هست كه چند وقتيه كه به يك علامت سوال تو ذهنم تبديل شده،نمي دونم تاحالا درباره اش فكر كرديد كه چرا ما ايراني ها نمي تونيم با هم مباحثه ،مذاكره و مناظره كنيم؟ و سريعا صحبتمون به مجادله تبديل مي شه؟ ماها كه از قديم اهل مشاعره و محاوره و مباحثه بوده ايم، چرا از هيچ بحثي به نتيجه نمي رسيم؟
شما مورد موفقي از اين مباحثه ها را سراغ داريد؟ آيا تا حالا شده درپايان بحث با كسي ،طرف مقابلتون گفته باشه :آقا يا خانم !من قانع شدم و نظرم عوض شد!!. يا اينكه شما گفته باشي: آقا ممنون من قانع شدم. يا شما تونستي نظرم را عوض كني!! بيشتر شبيه رويا مي مونه و كارتونهاي افسانه اي و پايان سريالهاي آبكي تلويزيون.
واقعا فكر كرديد كه چرا اينجوريه؟ فكر مي كنيد همه دنيا همين جوره؟ يا اين كه درهميشه تاريخ اينجوري بوديم؟ يعني وقتي مثلا ملاصدرا و شيخ بهايي سر موضوعي باهم اختلاف داشتند و مباحثه مي كردند،آخر سر دعواشون مي شده و به خانواده هم ناسزا مي گفتند وبه هم ديگر تهمت و افترا مي زدند؟ آيا تونامه نگاري هاشون بجاي اقناع و برهان آوردن براي طرف مقابل به او انگ كج فهمي ،نفهمي،وابسته به دربار و....مي زدند؟
فكر مي كنم ما اصول مذاكره را بلد نيستيم ، يا حوصله شرح و توضيح ،دليل آوردن را نداريم،شايد انتظار داريم طرف مقابل با اولين كلام ما به غلط كردن بيفته و معذرت خواهي كنه؟ يا اصلا ناراحتيم كه چرا نظرش مخالف نظر ماست (بعضي ها اعتقاد دارند مخالفشون مشكل مشروعيت و ايراد ژنتيكي دارد) .
شايد اين فرهنگ كوتاه مدت بودن (مطرح شده توسط دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان) اينجا هم تاثير گذار باشه.عجول بودن ما ،فكور نبودن ما،كم طاقت بودن ما،منطقي نبودن ما ، از خود متشكر بودن ما و..... همه مي تواند دراين مورد و در نهايت درعقب ماندگي جامعه ما تاثير گذار باشه . اگه قسمت شد ، بيشتر خواهم نوشت.كه دغدغه اين روزهامه
شما مورد موفقي از اين مباحثه ها را سراغ داريد؟ آيا تا حالا شده درپايان بحث با كسي ،طرف مقابلتون گفته باشه :آقا يا خانم !من قانع شدم و نظرم عوض شد!!. يا اينكه شما گفته باشي: آقا ممنون من قانع شدم. يا شما تونستي نظرم را عوض كني!! بيشتر شبيه رويا مي مونه و كارتونهاي افسانه اي و پايان سريالهاي آبكي تلويزيون.
واقعا فكر كرديد كه چرا اينجوريه؟ فكر مي كنيد همه دنيا همين جوره؟ يا اين كه درهميشه تاريخ اينجوري بوديم؟ يعني وقتي مثلا ملاصدرا و شيخ بهايي سر موضوعي باهم اختلاف داشتند و مباحثه مي كردند،آخر سر دعواشون مي شده و به خانواده هم ناسزا مي گفتند وبه هم ديگر تهمت و افترا مي زدند؟ آيا تونامه نگاري هاشون بجاي اقناع و برهان آوردن براي طرف مقابل به او انگ كج فهمي ،نفهمي،وابسته به دربار و....مي زدند؟
فكر مي كنم ما اصول مذاكره را بلد نيستيم ، يا حوصله شرح و توضيح ،دليل آوردن را نداريم،شايد انتظار داريم طرف مقابل با اولين كلام ما به غلط كردن بيفته و معذرت خواهي كنه؟ يا اصلا ناراحتيم كه چرا نظرش مخالف نظر ماست (بعضي ها اعتقاد دارند مخالفشون مشكل مشروعيت و ايراد ژنتيكي دارد) .
شايد اين فرهنگ كوتاه مدت بودن (مطرح شده توسط دكتر محمدعلي همايون كاتوزيان) اينجا هم تاثير گذار باشه.عجول بودن ما ،فكور نبودن ما،كم طاقت بودن ما،منطقي نبودن ما ، از خود متشكر بودن ما و..... همه مي تواند دراين مورد و در نهايت درعقب ماندگي جامعه ما تاثير گذار باشه . اگه قسمت شد ، بيشتر خواهم نوشت.كه دغدغه اين روزهامه
۱ نظر:
من فكر مي كنم با گسترش فرهنگ لمپنيسم در جامعه ايران بي احترامي به يكديگر تبديل به يك ارزش شده است.
ارسال یک نظر