خرداد ۱۶، ۱۳۸۹

نادرابراهيمي

اگر بخواهم زندگي ام را به دو بخش كاملا متفاوت- از منظر تغيير نگاه به دنيا ، نگاه به مردم و نگاه به زندگي- تقسيم كنم ، مي شود: قسمت قبل از آشنايي و قسمت بعد از آشنايي با نادر ابراهيمي .
بزرگ مردي كه نوشته هايش و سبك زندگي اش منحصر بفرد و غبطه بر انگيز است.باور نمي كنم كسي وجودداشته باشد كه زندگينامه خود نوشتش را در دو كتاب" ابن مشغله" و "ابوالمشاغل" بخواند و عاشق او نشود ،"يك عاشقانه آرام"و"چند نامه كوتاه به همسرم"و.... بخواند و عاشق نشود و آنگاه زندگي اش به دو قسمت قبل و بعد از خواندن اين كتاب ها تقسيم نشود.
امروز 16 اريبهشت سالگرد در گذشت اين انسان و هنرمند بزرگ روزگار ماست كه تا ايران باقي است او كه عاشق ايران بود زنده است روحش شاد و قرين رحمت خداوندگار باد!
فقط مي ماند آرزوي سلامتي براي همسر بزرگوارش سركار خانم" فرزانه منصوري" كه نادر ابراهيمي اكثر قريب به اتفاق آثارش را به ايشان تقديم نموده است.
حالا گزيده اي از جملات بلورين و كيمياگر او:

- هر انسان واقعي در زندگي به اصولي پايبند است كه با تهديد ،تطميع و تمسخر از آن اصول منحرف
نمي شود .

- اميد تنها محكوميت انسان است.

- ما قبل از هر چيز به يك رستاخيز اخلاقي نيازمنديم .فقط همين

- من، به مراتبْ بيش از شايستگی ام، شيره ی زندگی را مكيده ام، و اينك، هرچه فكر می كنم، می بينم كه جز شادی و آسودگی ِ خاطرت، چيزی نمانده است كه بخواهم.

- بگذار يك لحظه پيرانه سخن بگويم: بچّه های مان خيلی خوب هستند؛ به خصوص كه در حد ممكن آزادانه رشد كرده اند  و درست. من هرگز آرزويی جز اين نداشته ام كه آنها با هنر آشنا باشند؛ يعنی با عصاره ی اندوه و عصاره ی شادی. غم، با چگالی بسيار بالا، شادی با غلظتی غريب: هنر همين است: موسيقی، نقاشی، ادبيّات... و بچّه های ما، در سايه ی تو، با همه ی اين ها، آن قدر كه بايد آشنا شده اند.
كسی كه سهراب را دوست داشته باشد، شاملو را احساس كند، فروغ را بستايد، و هر شعر خوب را آيه يی زمينی بپندارد، چنين كسی، به درستی زندگی خواهد كرد...
كسی كه به كيارستمی شگفت زده نگاه كند، به زرّين كِلك با نهايت احترام، به صادقی با محبّت، و آثار مخملباف را دوست داشته باشد، چنين كسی به درستی زندگی خواهد كرد...
كسی كه در برابر باخ، بتهون، موتزارت، فروتنانه سكوت اختيار كند، به تار جليل شهناز، عود نريمان، آواز شجريان و ترانه ی « اندك اندك » ِ شهرام ناظری عاشقانه گوش بسپارد، چنين كسی به درستی زندگی خواهد كرد... كسی كه مولوی را قدری بشناسد، حافظ را قدری بخواند، خيام را گهگاه زير لب زمزمه كند، و تك بيت های ناب ِ صائب را دوست بدارد، چنين كسی به درستی زندگی خواهد كرد...
كسی كه زيبايی ِ نستعليق و شكسته، اندوه ِ مناجات سحری در ماه رمضان، عظمت ِ خوف انگيز ِ كاشيكاری های اصفهان، و اوج ِ زيبايی ِ طبيعت را در رودبارك احساس كرده باشد، چنين كسی به درستی زندگی خواهد كرد...
شايد سخت، شايد دردمندانه، شايد در فشار؛ اما بدون شك به درستی زندگی خواهد كرد...

-« ... من اگر وطنم را عاشقم، خاک پرستی نیست،دوست داشتن قدمگاه مردمی است که سخت دوستشان دارم...»





۲ نظر:

نرگس گفت...

یادش بخیر، نوشته های نادر ابراهیمی تقدس داره عشق رو تونسته معنا کنه ،عاشق کتاباشم

مهدی گفت...

حافظه، برای عتیقه کردن عشق نیست، برای زنده نگه داشتن عشق است.اگر پرنده رابه قفس بیندازِی،مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی.
عشق،در قاب یادها،پرنده یی است در قفس.عشق،طالب حضور است وپرواز،نه امنیت و قاب.(یک عاشقانه آرام ص64 )
بابت اشنایی با نادر ابراهیمی به تو مدیونم و دینمو بهت ادا میکنم....