فروردین ۰۸، ۱۳۸۹

گريه مون هيچ / خنده مون هيچ


شايد "هيچ" تنها طنز تلخ يا طنز سياه تاريخ سينماي ايران باشد.فيلمي كه مي توان با صلابت و صراحت "سينما" ناميدش.علاوه بر ويژگيهاي فني و تكنيكي فيلم از جمله بازي هاي فوق العاده(مهدي هاشمي و نگار جواهريان) وعالي(باران كوثري و مهران احمدي)وخوب (باقي بازيگران) ، طراحي صحنه و لباس صحيح توسط كاهاني (پوشش نگار جواهريان) ، گريم باور پذير(مهدي هاشمي و مهران احمدي)و فيلم برداري پر زحمت فيلم، نمي توان از فيلمنامه استثنايي "هيچ"،هيچ نگفت، كه توجه به جزييات در فيلمنامه ،معرفي كوتاه و كافي شخصيت ها،ديالوگهاي روان و واقعي و در نهايت چفت وبست محكم فصلهاي مختلف فيلمنامه،همه وهمه تركيبي ساخته اند كه شده :"هيچ". فيلمي كه سينماي ايران مي تواند به آن افتخار كند ، كارگردانش به آن افتخار مي كند ، بازيگرانش به بازي در آن افتخار مي كنند و تماشاگراني كه در پايان فيلم زمين گير (صندلي گير ) شده اند مي توانند به ديدن آن افتخار كنند.
داخل سينما تعدادي از تماشاگران با مواجهه با چنان پايان تلخ و غير منتظره اي سر خورده و شاكي بودند،آنها انتظار پاياني سر خوشانه و همراه با جشن و پايكوبي وشايد مراسم عروسي را داشتند (مطابق با رسم ديرينه القايي توسط تلويزيون و فيلم هاي آبگوشتي سينما) و در انتظار راست و ريست شدن همه مشكلات ومتحول شدن همه آدم هاي فيلم بودند (بر خلاف قانون و روح حاكم بر زندگي واقعي).
باخودم فكر مي كنم و از خودم مي پرسم چه تعدادي از انبوه تماشاگران ميليوني كه از "اخراجي ها"ي1و2 خوششان آمده،از "كيش و مات"،از" زندگي شيرين" لذت برده اند و از "آقاي هفت رنگ" ها سير و سر مست شده اند ،از اين فيلم تلخ اما واقعي راضي مي شوند و به ديگران ديدنش را توصيه مي كنند؟ بانگي آمد كه : "هيچ".
پي نوشت1: بزرگي گفته "غم و شادي همزاد همند". راست گفته!
پي نوشت 2: خدا را شكر كه از اين فيلم برداشت سياسي نكرده اند!!، والا تو خواب هم اكران نمي شد.
مي شد ؟ 7/1/89

۴ نظر:

ناشناس گفت...

فکر کنم تلخترین و واقعی ترین پایان بندی تو چندین سال اخیر سینمای ایران مال هیچ بود.
مهدی هاشمی مثل همیشه فوق العاده بود - قشنگ بود برعکس به رنگ ارغوان

نرگس گفت...

منتظر فیلم بعداز"هیچ" هستم.چقدر قشنگ زندگی رو نشون داد.امیدوارم تکراری نشه کاراش وبرسه پاروی پله های بعدی بذاره

مرضيه گفت...

هيچ پوچ بود !
به همين سادگي در همين نزديكي !

زهره و مینا گفت...

ناشناس، به رنگ ارغوان که قشنگ بود!