فروردین ۲۳، ۱۳۸۹

همه جا سبز بود

رفتن به شمال كشور تو اولين روز از دومين دهه از اولين ماه از سال1389 خيلي لذت بخش بود(البته بجز آخرش).شمال غربي استان گيلان و جنوب شرقي استان اردبيل مقصدهاي ما بودند.شهرستان تالش و شهر كلور ( زادگاه پدر و مادرم ) در دو طرف كوههاي تالش پذيراي ما بودند. ديدن اين همه زيبايي براي چشم هاي خسته از دود وآهن و آجر وسيمان من اعجاب آور و لذت بخش بود.
همه جا سبز بود حتي سنگ ها هم سبز شده بودند ، مگر درختاني كه از ترس سرما وسوز آن در انتظار نور خورشيد و اندکی گرما بودند تا به خيل بهاريون بپيوندند. هواي خنك بهاري چنان پوست را نوازش مي داد و به آن اثر ميكرد كه گويي سلول هاي بدن به رقص در آمده اند. بكري اين منطقه _ كه اميدوارم همچنان اين گونه بماند_ اثر انگشت آفريدگار را نمايان مي كرد.با اين همه اهالي مي گفتند : توارديبهشت اينجا در نهايت زيبايي است !!(خدا قسمت كنه!)
جاده باريك وپردرخت منتهي به ساحل گيسوم هوش از سر مي برد و مي برد.صداي دريا و..... دلم پركشيد براي ديدن دوباره اين همه زيبايي.
برف بازي- باور مي كنيد پيشنهادش را مادرم داد!! - در جاده اسالم به خلخال با برفهاي مانده از بارش روز اول سال بيشتر به خواب مي مانست و مي ماند.
حالا نوبت محمد نوري است تا بخواند شعر نادر ابراهيمي را :
                                                 ما براي بوسيدن خاک سر قله ها چه خطر ها كرده ايم .....
دیگه وقتشه بر گردیم به تهران شلوغ و .... و زندگی ادامه دارد.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

اگه صبر کنی، سبزتر هم میشه

AASSIIEEHH@YAHOO.COM گفت...

کام کیجه قبان ؟کیجه قبان ببوم؟هم کیجه قبان کیجه قبان ببوم.!

ناشناس گفت...

نظر بالا واسه مامانه .......